ولد الرجل من کسبه، من أطیب کسبه فکلوا من اموالهم.
فرزند مرد از جمله کسب اوست، از نکوترین کسب اوست، از اموال فرزندانتان بخورید.
نهج الفصاحه حدیث 3185
- حواسش به خانوادهاش هست، بیمنت دستشان را میگیرد، مثلاً برای تهیهی جهیزیهی خواهرش به بهانهی هدیهی تولد چرخ گوشت و آبمیوه گیری و سه چهار قلم از وسایل برقی دیگر را به او کادو میدهد از طرف خودش، دختر 7 و 4 سالهاش حتی فرزند دو سالهاش!
- هر سال روز مادر، دغدغهی کادوی روز مادر دارد، با این که در میان انبوهی از دفترچه های قسط زندگیاش را میگذراند اما یک سال به مادرش ماشین لباسشویی تمام اتوماتیک کادو می دهد و سال دیگر تخت خواب چوبی، حتی با کمک وام پدر و مادرش را کربلا و سوریه هم می فرستد و ناراحت است که چرا هنوز آنها را به سفر حج نفرستاده.
- میگوید من شاغلم، حق دارم برای عروسی خواهر و برادرهایم سنگین ترین کادوها را بدهم، چرا دریغ کنم؟
اینها و هزاران نمونهی دیگر بانوانی هستند که هر روز با آنها برخورد دارم، بانوان شاغلی که خود را مدیون والدینشان میدانند و امروز سعی در جبران زحمت آنان دارند، بانوانی که کمبودها، دست تنگیها و خواستههای والدینشان، خواهر و برادرهایشان را درک میکنند و در تلاشاند هر چند کوچک، هر چند کم، کمکی برای خانوادهیشان باشند. اما قصهی این بانوان متاهل سکه ایست با دو روی متفاوت... .
- ناراحت است و شاکی، میگوید چرا شوهرم باید به والدینش کمک کند، کمکهایی که همسرم به خانوادهاش می کند در حقیقت حق من و فرزندانم است که از ما دریغ میکند. این درحالی ست که درآمد ماهیانه ی شوهرش شاید نزدیک به ده میلیون باشد، کمی کمتر یا بیشتر ولی در هر حالت آن قدر هست که هر سال وسایل و دکور خانه را عوض کند، هر چند سال ماشینی مدل بالاتر و چند خانه و آپارتمان در شهر محل سکونت و شهرهایی که عموماً به آن سفر میکنند داشته باشند.
- میگوید خواهرشوهرم تماس گرفته، گفته مبلغی پول به او بدهیم، چند ماهی است که بیکار شده و هنوز وضعیت کارش مشخص نیست؛ چرا این قدر بیملاحظه است؟ برای چه به ما زنگ زده؟ درآمد شوهرم پایین است، بعد از این که محل کارش عوض شد هنوز به درستی نتوانسته ایم وضعیتمان را سامان دهیم، ولی مگر ما اجازه دادیم کسی متوجه شود که وضعیت مالییمان الان این گونه است؟ پدر شوهرم میتواند شهر را بخرد و بفروشد، فقط وقتی پسرهایش ازدواج کردند برای هر کدام یک خانه خریده و دیگر کاری به آنها ندارد، فقط هر سال برنج سالیانهی فرزندانش را قبل از فروش محصول میدهد. هر کس به ما می گوید سلام بعدش پول میخواهد. ناراضی و شاکی ست، به شدت شاکی ست.
- از انتظارات مادرشوهر و خواهرشوهرش میگوید، از انتظارات خانوادهای که در نبود پدر گاه خواستههایشان را به برادر میگویند و حال عروس معتقد است چرا با قناعت زندگییشان را نمیگذرانند، چرا فکر میکنند پسرشان میتواند جوابگوی نیازهایشان باشد؟
اینها سه نمونه بود از هزاران نمونه و سه جمله بود از هزاران جملهای که همین سه نفر در روز می گویند، بارها و بارها... . چرا؟ چرا حساب ما این گونه است؟ و چرا صدا و سیمای ما نیز بخش دوم این تفکر را به نمایش میگذارد، آن هم در یک قالب کاملاً موجه؟ وقتی پسر علی رغم عدم رضایت همسر میخواهد به مادرش کمک کرده، خواسته ی وی را برآورده کند، همهی کائنات دست به دست هم میدهند تا این اتفاق نیفتد، چون زن ناراضی ست! ولی هیچ کس نمی گوید چرا ناراضی؟ مگر نه این که شما مایلید به خانوادهی خود ببخشید پس چرا تمایل ندارید همسر شما همین نقش را در قبال خانوادهاش داشته باشد؟
معتقد نیستم مردی از همسر و فرزندانش دریغ کند تا دستگیر والدیناش باشد ولی معتقدم هر چه برای خود میپسندی برای دیگران نیز بپسند.
بی ربط نوشت: چند روز پیش خواندم که خرفه، سبزی حضرت فاطمه است، خواص این گیاه را در اینجا بخوانید؛ به راستی قابل توجه است.
بارالها ما را از شر وسوسههای شیطان حفظ بفرما... الهی آمین
[ سه شنبه 93/1/19 ] [ 1:27 عصر ] [ ساجده ]